کتاب تضادهای درونی ما

مختصری از کتاب

کتاب “تضادهاي دروني ما”، اثر کارن هورناي، داراي دو بخش اصلي است، که در بخش اول، نويسنده نشان مي دهد که رنج‌ها، حساسيت‌ها و ناراحتي‌هاي روحي فرد به چه طريق در او ايجاد مي شوند و به او حالتي عصبي و ناسالم مي دهند. اين حالت‌ها به وسيله تحقير و کوچک شمردن، ترساندن، زورگو گويي، و سخت‌گيري به وجود مي‌آيد و اعتمادبه‌نفس و هسته وجودي فرد را تضعيف مي‌کند. همه مسائل بغرنجي که در سراسر زندگي شخص ايجاد مي شوند و زندگي او را تباه مي‌کنند، از همين جا شروع مي‌شود.

کارن هورناي، در بخش دوم کتاب “تضاد هاي دروني ما”، به اثرات و عوارض حالت‌هاي ناسالم و عصبي که در شخص به وجود مي‌آيد، مي‌پردازد. انسان از کودکي به مرور زمان مي‌آموزد که بايد به گونه‌اي با اطرافيان خشن، ناهنجار و آزاردهنده خود مدارا کند. کودک در اثر برخورد خشن و ناهنجار اطرافيانش سه راه فرار در مقابل خود مي‌بيند: يک، اين‌که خود را به دلخواه اطرافيان و به شکلي که آن‌ها مي‌خواهند، وفق دهد و سربراه و توسري‌خور و تابع شود (مهر طلب).
دوم اين‌که خشن، گستاخ، بددهان، فحاش و تند و تيز شود (برتري طلب).
و سوم اين‌که سعي کند کمتر با ديگران در تماس قرار بگيرد تا دچار آزار کمتري شود (عزلت طلب)
از برخورد اين سه تمايل، در شخص چالشي دائمي شکل مي‌گيرد که ريشه تضادهاي اساسي رفتارش در بزرگسالي خواهد بود.

بخشي از کتاب:
“انسان وقتي قسمت‌هاي اساسي روح خود يعني خود واقعي‌اش را سرکوب و محو نمايد و از رشد بازدارد، به مقدار زيادي با خودش بيگانه و نا آشنا مي‌ماند. البته اين جريان به مرور و بدون آگاهي صريح خود شخص صورت مي‌گيرد. رفته رفته شخص نسبت به آنچه واقعا مي‌خواهد يا نمي‌خواهد، نسبت به آنچه دوست دارد، يا دوست ندارد، نسبت به اعتقاداتش، به احساساتش و به طور کلي نسبت آنچه واقعا هست منگ و خرفت مي‌شود. ديد روشني نسبت به هيچ چيز خود ندارد. بدون اينکه خودش متوجه باشد، در عالم خيال زندگي مي‌کند. چندان علاقه‌اي به زندگي حقيقي خود ندارد، زيرا از آن دور است.”

ما در کتاب هشت اميدواريم با ارائه کتاب‌هايي همچون “تضاد هاي دروني ما”، به شما عزيزان کمک کنيم با پي بردن به تضادهاي دروني خود و ريشه آن‌ها، به اصلاح آن‌ها بپردازيد و زندگي اي همراه با آرامش روان بيشتري را تجربه کنيد.