کتاب یاسمین اثر م.مودب پور

توضیحات

رمان “ياسمين”، نوشته م. مؤدب پور، درباره پسري است به نام بهزاد که تنها پسر خانواده اي فقير است و سختي‌هاي زندگي را در کنار خانواده‌اش تحمل مي‌کند. خانواده بهزاد خيلي زود از او گرفته مي شوند و او مجبور مي‌شود به تنهايي بار زندگي دشوار را به دوش بکشد. پس از مرگ خانواده، تنها اندوخته کوچکي از دارايي‌هاي اين خانواده براي بهزاد باقي مي‌ماند تا او که آخرين سال دبيرستان را مي‌گذراند با اين اندوخته اندک روزگار سخت و دشوار خود را سپري کند…

بخشي از کتاب:
“کاوه – چرا اينقدر طولش دادي پسر؟ ترم تموم شد ديگه . حالا کو تا دوباره بچه ها رو ببينم . داشتم ازشون خداحافظي مي کردم . تو چي؟ چرا سرت رو انداختي پايين و رفتي؟ يه خداحافظي اي يه چيزي! کاوه – هيچي نگو ! من مخصوصا رفتم يه گوشه قايم شدم ! به هر کدوم از اين دخترا قول دادم که مامانم رو بفرستم خواستگاري شون ! الان همشون مي خوان بهم آدرس خونشون رو بدن ! تو همين موقع يه ماشين شيک و مدل بالا پيچيد جلوي ما و با سرعت رد شد بطوريکه آب و گل توي خيابون پاشيد به شلوار ما . کاوه شروع کرد به داد و فرياد کردن و مثل زن ها ناله و نفرين مي کرد : اوهوي …..همشيره! حواست کجاست ؟! الهي گيربکس ماشينت پاره پاره بشه ! پسر نزديک بود بزنه بهت ها ! نگاه کن ! تا زيرشلوارم خيس آب شد ! الهي سيبک ماشينت بگنده ! نگاه کن ! حالا هرکي رد مي شه مي گه اين پسره توي شلوارش بي تربيتي کرده ! – مي شناسيش ؟ کاوه – همه مي شناسنش ! سال اولي يه . خوشگل و پولدار ! به هيچکسم محل نمي ذاره ! بجان تو بهزاد اين مخصوصا پيچيد طرف ما ! الهي شيشه ماشينت جر بخوره ! نه بابا انگار فرمون از دستش در رفت . کاوه گاهي با صداي بلند يه نفرين به اون ماشين مي کرد و يه جمله آروم به من مي گفت : کاوه – الهي لاستيک ماشينت بشکنه ! مرده شور اون چشماي هيزماشينت رو بشوره که زير چشمي ما رو نگاه نکنه ! – اين چرت و پرتا چيه مي گي ؟ کاوه – مرده شور اون رنگ ماشينت رو ببره که از همين رنگ دو تا زير شلواري توي خونه دارم ! خنده ام گرفته بود . اينا رو مي گفت و بطرف ماشين دست تکون مي داد .”

ما در کتاب هشت اميدواريم با ارائه کتاب‌هايي همچون “ياسمين”، به شما عزيزان اين امکان را بدهيم که به مطالعه رماني جذاب بپردازيد و اوقات خوشي را به مطالعه بگذرانيد.